you have no where to run
no where to hide
you are in mirage
Monday, April 20
آتشی در سینه
شعر: پژمان بختیاری
آواز: همایون شجریان
آهنگساز: مرتضی نیداوود
بازسازی آهنگ: سعید انصاری
آتشی در سینه دارم جاودانی
عمر من مرگی است نامش زندگانی
رحمتی کن کز غمت جان میسپارم
بیش از این من طاقت هجران ندارم
کی نهی بر سرم پای ای پری از وفاداری
شد تمام اشک من بس در غمت کردهام زاری
نو گلی زیبا بود حسن و جوانی
عطر آن گل رحمت است و مهربانی
ناپسندیده بود دل شکستن
رشته الفت و یاری گسستن
کی کنی ای پری ترک ستمگری
میفکنی نظری آخر به چشم ژاله بارم
گرچه ناز دلبران دل تازه دارد
ناز هم بر دل من اندازه دارد
ای تو گر ترحمی نمی کنی بر حال زارم
جز دمی که بگذرد که بگذرد از چاره کارم
دانمت که بر سرم گذر کنی به رحمت اما
آن زمان که بر کشد گیاه غم سر از مزارم
Thursday, April 16
ای شب جدایی
شعر: رهی معیری
آواز: همایون شجریان
آهنگساز: مجید وفادار
بازسازی آهنگ: سعید انصاری
ای شب جدایی
که چون روزم سیاهی، ای شب
کن شتابی آخر
ز جان من چه خواهی، ای شب؟
نشان زلف دلبری
ز بخت من سیه تری
بلا و غم سراسری
تیره همچون آهی، ای شب.
کنی به هجر یار من
حدیث روزگار من
بری ز کف قرار من
جانم از غم، کاهی ای شب.
تا که از آن گل دور افتادم
خنده و شادی رفت از یادم، سیه شد روزم
بی مه رویش، دمی نیآسودم
به سیل اشکم گواهی، ای شب.
او شب چون گل نهد ز مستی بر بالین سر
من دور از او کنم ز اشک خود بالین را تر
خون دل از بس خوردم بی او
محنت و خواری از بس دیدم بی او
مردم بی او
بی رخ آن گل، دلم به جان آمد
دگر از جانم چه خواهی ای شب؟
Tuesday, April 14
Thursday, April 9
تو را دوست خواهم داشت
چیزی دیگر تا خورشید نمانده
آرام آرام داریم میرسیم
آن طور که میگویند آن نزدیکیها تشنگی فراوان به سراغمان میآید
یک بطری آب خنک با خود آوردهام
مدتی ست در این راه تنهایم
راستی چقدر دلم برای باران تنگ شده
اینجا خبری از باد و باران نیست
کاش دشت شقایق هم باشد.
کمی دیگر که به خورشید رسیدیم،
تو را دوست خواهم داشت...
آنگاه که دیگر فرصتی باقی نیست!