Tuesday, June 1

یاد من کن

آواز: دریا دادور
نوازنده: نيما سرکشيک

هر کجا سازی شنیدی
از دلی رازی شنیدی
شعر و آوازی شنیدی
چون شدی گرم شنیدن
وقت آه از دل کشیدن
یاد من کن، یاد من کن


C'est fou c' qu'il me disait
Comme jolis mots d'amour
Et comme il les disait
Mais il ne s'est pas tué
Car, malgré mon amour,
C'est lui qui m'a quittée

هرکجا رفتی پس از من
محفلی شاد است و روشن
یاد من کن، یاد من کن
هر کجا دیدی به بزمی
عاشقی با لب گزیدن
یاد من کن، یا من کن
هر کجا سازی شنیدی
از دلی رازی شنیدی
شعر و آوازی شنیدی
چون شدی گرم شنیدن
وقت آه از دل کشیدن
یاد من کن، یاد من کن
یاد من کن، یاد من کن

Sans dire un mot.
Pourtant des mots,
'y en avait tant,
'y en avait trop

بی تو در هر گلشنی چون بلبل بی آشیان، دیوانه بودم
سر به هر در می‌زدم وانگه ز پا افتاده در می‌خانه بودم
گر به کنج خلوتی دور از همه خلق جهان بزمی به پا شــــــد
واندر آن خلوت سرا پیمانه‌ها پر از می عشق و صفا شــــــد
چون بشد آهسته شمعی کنج آن کاشانه روشن
تا رسد یاری به یاری
تا فتد دستی به گردن
یاد من کن، یاد من کن
یاد من کن، یاد من کن
یاد من کن، یاد من، یاد من، یاد مــــــن...

Wednesday, May 26

سال‌ها

زشتی‌ها را کافیه قشنگ نقاشی کنی تا همه را مجذوب خودش کنه.
هیهات که این زندگی قشنگترین نقاشی از پست‌ترین زشتی‌هایه که میشناسم.

پ.ن: فکر میکردیم چقدر خوشیم! تف.

Thursday, May 6

برف بهار

روییده بودی بر چشمان امید و باورم
گویی مجال ماندن نبود.
جوانه زدی
روییدی
خشکیدی و خشکاندی
برف یلدا هم آمیختی با لبخند بهار.
سفرت پربار
ای برف بهار