Sunday, June 28

دلهره

عاشق چشمانی هستم که چرخش دیدش رو از من مخفی می‌کنه
اما خراب کردم فرصت‌های نزدیکم رو
و حالا با دلهره در انتظارم

پ.ن: من همان سربازم، دیده‌ای مرا‍‍!!!

Saturday, June 20

سرا پا خون شوی

دلا بی من چه می‌کردی تو در کوی حبیب من؟!

سرا پا خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من!

پ.ن: دیوار بیت!

Friday, June 19

دورانم، اسارتم

یک هفته زندانی تفکر خاک گرفته‌ی عده‌ای، دیوانه کننده شده
دوری چند ساعتی هم، آزادی بزرگی به حساب میاد.
تا بازگشت به این زندان، کوتاه زمانی باقیست
فرصت غنیمتیست، غنیمتی گران.

Sunday, June 7

یک ملت با ۴ نفر

کاش فقط ناراضی بودیم! همه جا یه سوکی به انتخابات میزنن، باز خوبه دلمون خوشه با رایمون شاید بتونیم کمی از این انجماد دور شیم! انجمادی که داره همه چیز رو می‌خشکونه!
رای می‌دهم، پس هستم.

Monday, June 1

زندگی شاید...

زندگی شاید آسانتر بود
اگر تو را هرگز ندیده بودم
آنگاه با رفتنت من نیز آواره نبودم

زندگی شاید آسانتر بود
اگر تو را هرگز نیافته بودم

اما شاید
این دیگر زندگی نبود.

پ.ن: رونوشتی از یک رونوشت!