Monday, February 27

مشروط

همه ی زندگیمون شرطی شده
یه چیز به شرط همه چیز
نگاه به شرط نگاه
کلام به شرط کلام
ادامه تحصیل به شرط دوازده!
دوستی به شرط انتقام
انسانیت به شرط خدا
هندونه (عشق) به شرط چاقو!
هندونه...
هندونه...
هندونه...

Wednesday, February 22

کام روا

"معمولا در مناطقی که مردم سر غذا آروغ می زنند نظر داشتن به ناموس دیگران بدور از عقل است، و در جاهایی که مردم می توانند دنبال ناموس دیگران باشند آروغ زدن سر غذا نا معقول است."
Eric Berne

بی ادب باش تا کام روا شوی!!!

Monday, February 20

فرفری

پتـوی من راه راهیه
بالشتکم گل گلیه
رنگ تنم سُـرخابیه
صورتـکم خال خالیه
حرفای من شفاهیه
تخته سیام پوشالیه

ایـن آقاهه قشـنگه
داره به من می‌خـنده
تخته سیام خنده داره؟
خنده ی بـُـرنده داره؟
خنده کیه، خنده چـه؟
تـو بـگـو بــه مـن خـنـده چـیـه؟

Wednesday, February 15

لاک غلطگیر

جدیدا لاک غلط گیر خریدم
واسه غلطهای قبلی
لاک غلطگیر خیلی بهتر از خط خطی کردنه
ولی هر چی لاک میگیرم بازم جای اون قبلی ها پیداست
خواهش می کنم تو خط خطیش نکن
خود خودت بهم اجازه داده بودی پاکش کنم
منو مث بقیه نکن
ببین خواهش کردم

Monday, February 13

تیک تاک

ساعت رو دیدی
هر روز و هر روز می‌چرخه
ثانیه شمار هر دقیقه کارش رو تکرار می‌کنه
دقیقه شمار هر ساعت
کوچک‌ترین و پر ادعاترین عقربه هم در روز دو بار کارش رو تکرار می‌کنه
اگه یه روز مثل قبل نباشه میگیم خراب شده
و بدرد نمی‌خوره
باید یه نوِش رو بگیریم
مثل ما آدما!

وااااای

ترم جدید شروع شد
فکرش رو بکن
توی یه ترم سه تا درس با احمدیه
حالا متره و زلزله لا مانع!
ولی بارگذاری دیگه نامردیه

Saturday, February 11

Hasty

توی زندگی همه چیز رو یاد گرفتیم
به جز یاد گرفتن رو
زندگی هم

بیست و دو بهمن

میگم‌ها 27 ساله که 22بهمن میشه!

Thursday, February 9

محرم

طبل، سنچ، زنجیر، پرچمِ یا حسین
خیمه، خونِ روی آسفالت
موتور برق و شیش تا بلندگو
یه نوحه‌خون، سیصد زنجیر‌زنِ مشکی پوش و ششصد تماشا‌چی
اشک و شوق، غم و شادی، گریه و خنده
صف ماشین به طول یک یا چند کیلومتر
یه علامتِ آذین شده جلوی همه
چه تفریح ثواب داری!
هم تفریح می‌کنیم
هم اسلام رو زنده نگه می‌داریم
یه هر از گاهی هم سفارت دانمارک رو آتیش می‌زنیم!
عکسای کسوف هم محشره

وقار

مفاهیم را تغییر داده‌ام
به جای آنکه حرف بزنم، نگاه می‌کنم
به جای آنکه جواب بدهم، می‌خندم
به جای آنکه نگاه کنم، جهت دیدم را عوض می‌کنم
به جای آنکه گوش کنم، فکر می‌کنم
به جای آنکه فکر کنم، زر می‌زنم

چقدر خر بودن ساده است!

Tuesday, February 7

مترو 2

اولش توی ایستگاه می دویدم
خوب طبیعتا هی میخوردم زمین و زخمی می شدم
همه نگاهم میکردن
یه عده نشسته بودن و اصلا تکون نمیخودن
بقیه هم مثل من میدویدن
ولی یواش یواش فهمیدم که راه برم خیلی بهتره
همه ی آدمای توی ایستگاه همون آدمای ایستگاه های قبل بودن
کمتر شده بودن
یه عده ریش گذاشته بودن یه عده دیگه هم آرایش کرده بودن
ایستگاه خوبیه
مخصوصا این که یاد گرفتم راه رفتن خیلی بهتر از دویدنه!
در ضمن عینکم رو هم عوض کردم
خیلی چیزا رو باهاش درست تر میبینم
ولی میخوام واسه ی اسفند سال دیگه بلیط ایستگاه بعدی رو بخرم
کاش بتونم سوار بشم
آخه ترنی که واسه ایستگاه بعدی گذاشتن خیلی کوچیک تره

Monday, February 6

فال قهوه

توی ولی‌عصر بهم دادن
به همه می‌دادن

فال قهوه

آخه حماقت هم حدی داره...

ــ البته هر کی تلفنش رو خواست بگه بهش بدم،
خوب شاید نیاز به اطلاعاتی در مورد آینده داشته باشه!!!

مترو

منتظر اون نبودم
مثل بقیه
ولی اون اومد
تمام تلاشم رو کردم که سوار شم
مثل بقیه
تونستم سوار بشم
فقط 10٪ تونستن سوار بشن!
درا بسته شدن، به نظر راه افتاد
سه ماه طول کشید
وقتی در باز شد به ایستگاه بعدی رسیده بودم
با خوشحالی پیاده شدم
به ایستگاه نگاه می‌کردم
انتظار نداشتم آدماش مثل ایستگاه های قبل باشن
آخه قبلش سه تا ایستگاه رو دیده بودم
مثل بقیه
ولی همه از این ایستگاه تعریف میکردن

Sunday, February 5

لجبازی

خوابم نمی‌برد
فکر می‌کردم
به چه چیز؟
به اینکه به چه چیز فکر کنم!
فهمیدم...
فکر کردم
صبح شد خوابیدم

Saturday, February 4

کوله پشتی

وقتی نگاهم با نگاهت برخورد کرد:
خندیدی
دست تکان دادی
نگاه کردم و رفتم...
خنده‌ات خشکید
وقتی نگاهت با نگاهم برخورد کرد:
خندیدم
دست تکان دادم
نگاه کردی و رفتی...
خنده‌ام خشکید
چه بد کردی
من هم.

Friday, February 3

نرده

قبلا حوصله‌ام که سر می‌رفت تلوزیون می‌دیدم
ولی الان تلوزیون که می‌بینم حوصله‌ام سر می‌ره!

Wednesday, February 1

مستانه

هر روز بدتر می‌شد
روز به روز
دو سال و نیم گذشت…
ولی خیلی راضی‌ام
اگر روز به روز بهتر می‌شد
حتماً یه روز از خودم بدم میومد
پس چه خوب که بد شد!