آمدهام انصافت ببیمصبرم به لب آمد این دم که دگر هیچ ندانمدمم در سینه ماندهنه از آن سو رهی دارد، نه سر بر آمدن دارد
پ.ن: چنگالت را از گلویم بیرون بیاور!
چه حس خشني...آدمو به ياد بازگشت دراكولا مي ندازهالبته منظورم پ.ن بود
چنگالت؟با بغض بودی؟یا با او؟
سلام خوبی بهرنگ جون اسم من هم بهرنگه خوش حال میشم به من هم سری بزنی؟..www.behrang26.blogfa.com
چه حس خشني...آدمو به ياد بازگشت دراكولا مي ندازه
ReplyDeleteالبته منظورم پ.ن بود
چنگالت؟
ReplyDeleteبا بغض بودی؟
یا با او؟
سلام خوبی بهرنگ جون اسم من هم بهرنگه خوش حال میشم به من هم سری بزنی؟..www.behrang26.blogfa.com
ReplyDelete