Sunday, April 27

Take care

آمده‌ام انصافت ببیم
صبرم به لب آمد این دم که دگر هیچ ندانم
دمم در سینه مانده
نه از آن سو رهی دارد، نه سر بر آمدن دارد

پ.ن: چنگالت را از گلویم بیرون بیاور!

3 comments:

  1. چه حس خشني...آدمو به ياد بازگشت دراكولا مي ندازه

    البته منظورم پ.ن بود

    ReplyDelete
  2. چنگالت؟
    با بغض بودی؟
    یا با او؟

    ReplyDelete
  3. سلام خوبی بهرنگ جون اسم من هم بهرنگه خوش حال میشم به من هم سری بزنی؟..www.behrang26.blogfa.com

    ReplyDelete