چیزی دیگر تا خورشید نمانده
آرام آرام داریم میرسیم
آن طور که میگویند آن نزدیکیها تشنگی فراوان به سراغمان میآید
یک بطری آب خنک با خود آوردهام
مدتی ست در این راه تنهایم
راستی چقدر دلم برای باران تنگ شده
اینجا خبری از باد و باران نیست
کاش دشت شقایق هم باشد.
کمی دیگر که به خورشید رسیدیم،
تو را دوست خواهم داشت...
آنگاه که دیگر فرصتی باقی نیست!